فصل رهایی

فصل رهایی

مطالب گوناگون و جذاب از دنیای فرهنگ، ادب ، مذهب ، اخلاق و عرفان
فصل رهایی

فصل رهایی

مطالب گوناگون و جذاب از دنیای فرهنگ، ادب ، مذهب ، اخلاق و عرفان

داستان قرآن على علیه السلام‏

داستان قرآن على علیه السلام‏

على (علیه السلام) و گرد آورى قرآن:

در کتابهاى تاریخى و حدیثى آمده است که على (علیه السلام) قرآن را جمع آورى و نگهدارى نمود و ثابت شده که آنحضرت جزء نویسندگان وحى بلکه بزرگترین آنها بوده است.

ابن ابى الحدید مى‏گوید: همه اتفاق نظر دارند که على قرآن را در زمان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حفظ مى‏کرد و غیر از او کسى این کار را انجام نمى‏داد. و نخستین کسى بود که قرآن را جمع آورى نمود.[1]

از سلیم بن قیس نقل شده: که بعد از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) على (علیه السلام) در خانه پیامبر بود و به قرآن روى آورد و از خانه خارج نشد تا آنرا گرد آورى و تألیف نمود.[2]

از کتابى نقل شده که گفت: در پى رحلت پیامبر گرامى‏ اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) على (علیه السلام) قرآن را به ترتیب نزول جمع آورى نمود[3].

از عبد خیر نقل شده که گفت: زمان وفات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) على (علیه السلام) حس کرد، مردم فالهاى بدى مى‏زنند. از همین رو قسم یاد کرد که عبایش را از دوشش بر ندارد تا اینکه قرآن را جمع آورى نماید.

لذا سه روز در خانه نشست و همه قرآن را گرد آورى نمود. و آن نخستین قرآنى بود که از سینه آنحضرت، به روى کاغذ آمد.[4] و با توجه به اینکه على (علیه السلام) همیشه با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و از نزدیکان او هم بشمار مى‏رفت طبیعى است که جمع آورى قرآن توسط او، بمراتب بهتر از دیگران باشد.

و خود او در نهج البلاغه مى‏فرماید:

« وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ» َثَرَ أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ[5] عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالاقْتِدَاءِ بِهِ وَ لَقَدْ کَانَ یُجَاوِرُ فِی کُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا یَرَاهُ غَیْرِی وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْإِسْلَامِ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه واله وَ خَدِیجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا أَرَى نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ صلى الله علیه واله فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ؟

فَقَالَ هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ أَیِسَ مِنْ‌ عِبَادَتِهِ إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لَکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَ إِنَّکَ لَعَلَى خَیْرٍ.[6]

من مثل بچه شتر که همیشه دنبال مادرش مى‏رود و همراه اوست، همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم و هر روز یکى از فضائل را به من‏ مى‏آموخت. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سالى یکبار در غار حراء درنگ مى‏فرمود. من او را مشاهده مى‏کردم و غیر من او را نمى‏دید.

در آن زمان خانه‏اى در اسلام وجود نداشت جز خانه رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) که رسول خدا و خدیجه در آن بسر مى‏برد و من نفر سوم در آن خانه بودم. نور وحى و رسالت را مى‏نگریستم و بوى دل آویز نبوت را استشمام مى‏کردم.

روزى بهنگام نزول وحى، ناله شیطان را شنیدم به حضرت گفتم: این صداى چیست؟

پیامبر گرامى (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: این شیطان است که از عبادتش مأیوس شده است.

و آنچه را که من مى‏شنوم و مى‏بینم تو هم مى‏شنوى و مى‏بینى ولى تو پیامبر نیستى بلکه وزیرى و عاقبت تو خیر است.

و نقل ایضا عن سلیمان الأعمش قال: قال على (علیه السلام): مَا نَزَلَتْ آیَةٌ إِلَّا وَ أَنَا عَلِمْتُ فِیمَنْ أُنْزِلَتْ وَ أَیْنَ نَزَلَتْ وَ عَلَى مَنْ نَزَلَتْ إِنَّ رَبِّی وَهَبَ لِی قَلْباً عَقُولًا وَ لِسَاناً طَلْقاً »[7] سلیمان اعمش گفت: على (علیه السلام) فرمود: هیچ آیه‏اى نازل نشد، مگر اینکه من دانستم درباره چه چیزى و کجا و راجع به چه کسى، نازل شده است. و خداى من بمن قلبى متفکر و زبانى گویا و بدون لکنت عطا فرموده است.

و عنه علیه السلام: سَلُونِی عَنْ کِتَابِ اللَّهِ  فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ آیَةٍ إِلَّا وَ قَدْ عَرَفْت بِلَیْلٍ نَزَلَتْ، أمْ بِنَهَارٍ ، فى سَهْلٍ، أمْ فى جَبَلٍ.[8]

از على (علیه السلام) نقل شده که فرمود: در مورد کتاب خدا (قرآن) از من سئوال کنید چه اینکه هیچ آیه‏اى از آن نیست، جز اینکه مى‏دانم در شب نازل شده یا در روز، در پستى و بلندى نازل شده یا در دشت و زمین هموار.

و کذا عن سلیم بن قیس: عن على (علیه السلام) مَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم آیَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِیهَا وَ أَمْلَاهَا عَلَیَّ فَکَتَبْتُهَا بِخَطِّی وَ عَلَّمَنِی تَأْوِیلَهَا وَ تَفْسِیرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْکَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ یُعْطِیَنِی فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا فَمَا نَسِیتُ آیَةً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ لَا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَیَّ وَ کَتَبْتُهُ.[9]

سلیم بن قیس از على (علیه السلام) نقل مى‏کند که فرمود: هر آیه‏اى که بر رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل مى‏شد خواندن آنرا به من مى‏آموخت و به من دیکته مى‏کرد تا آنرا با خط خودم بنویسم و بعد تفسیر، تأویل، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابهات آیات قرآن را به من تعلیم مى‏داد.

سپس از خدا مى‏خواست تا توفیق فهمیدن قرآن و حفظ کردن آنرا بمن عطا نماید. هر آیه و مطلبى را که پیامبر در مورد قرآن به من آموخته و دیکته کرده بود نوشتم. و هیچ آیه‏اى را فراموش نکردم.

از آنجائى که امام على (علیه السلام)، اطلاعات کافى درباره همه آیات قرآن و شأن نزول آنها داشته آنطورى که از روایت گذشته بر مى‏آید، آن را طبق دستور پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و با ترتیب نزول آیات برشته تحریر درآورده و در قرآنش، تأویل و تفسیر آیات را بگونه‏اى که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او آموخته بود نگاشته است، لذا قرآن آنحضرت‏ کاملترین قرآنها بود. بخاطر اینکه تفسیر و تأویل و شأن نزول آیات هم در آن وجود داشت و تألیف آنهم به ترتیب زمان نزول آنها صورت گرفته بود.

روى محمد بن سیرین، عن عکرمة قال: عند بدء الخلافة ابى بکر قعد على بن- ابیطالب فى بیته یجمع القرآن فقلت لعکرمة: هل کان تألیف غیره کما انزل، الأول فالأول؟ قال: لو اجتمعت الجن و الانس على أن یؤلفوه هذا التألیف ما استطاعوا.[10]

محمد بن سیرین از عکرمه روایت کرده که عکرمه گفت در ابتداء حکومت ابو بکر على بن ابیطالب (علیه السلام) در خانه‏اش نشست و قرآن را جمع آورى نمود. از عکرمه سئوال کردم آیا تألیف دیگران هم به ترتیب زمان نزول آیات صورت گرفت؟

عکرمه گفت: اگر تمام جن و انس دست بدست همدیگر بدهند تا قرآن را این چنین تألیف کنند موفق نخواهند شد.

مرحوم مفید درباره قرآن على (علیه السلام) مى‏گوید: على (علیه السلام) آیات مکى‏[11] را قبل از آیات مدنى و منسوخ را جلوتر از ناسخ آورده و هر چیزى را در جایگاه خودش نهاده است‏[12].

و در جاى دیگر مى‏گوید:

مفسران مسلمان متفقا معتقدند که تأویل و تفسیرهائى که در قرآن على (علیه السلام) بوده از آن برداشته شده است‏[13].

و این عبارت، صراحت دارد در اینکه کسانى که ادعا دارند در قرآن على (علیه السلام) جملات روشنى مبنى بر اثبات خلافت ایشان بوده همه آنها از قبیل تفسیر و تأویل آیات مى‏باشد.

ابن جزى کلبى مى‏گوید: اگر قرآن على (علیه السلام) بدست آید، علوم زیادى در آن وجود دارد. سیوطى درباره مختلف بودن ترتیب سوره‏هاى قرآن در قرآنهاى پیشینیان مى‏گوید:

بعضى از نویسندگان، قرآن را به ترتیب زمان نزول تدوین و تنظیم کرده بودند مثل قرآن على بن ابیطالب (علیه السلام) که اولش سوره اقرأ، سپس سوره نون و بعد مزمل و پشت سر آن سوره تکویر و بدین ترتیب تا آخر قرآن سوره‏هاى مکى مقدم بر سوره‏هاى مدنى بودند[14].

ابن اشته از ابن سیرین نقل کرده که ایشان گفت: على بن ابیطالب در قرآنش ناسخ و منسوخ را مشخص کرده و نوشته بود.

و همینطور ابن سیرین گفته: من در پى نوشته ایشان گشتم و به مدینه هم نامه نوشتم. ولى آنرا بدست نیاوردم[15].

و در جاى دیگر مى‏گوید: اگر قرآن على بن ابیطالب را بدست مى‏آوردم در آن علوم ارزنده فراوانى وجود داشت‏[16].

حالا سئوال مى‏شود آیا ابن سیرین معتقد بود که در قرآن على (علیه السلام) آیاتى وجود داشت که در قرآنهاى دیگر نبود؟ مسلم نه، بلکه منظور او همان تأویل، تفسیر و شأن نزول آیات است که در قرآن ایشان بوده و این همان چیزى است که خود امام بطور صریح در نهج البلاغه به آن اشاره کرده است:

و لقد جئتهم بالکتاب مشتملا على التنزیل و التأویل.[17]

یعنى من قرآنى را نوشتم که مشتمل بر تفسیر و تأویل و شأن نزول آیات است و بهمین معنى نظر دارند روایاتى[18] که با صراحت مى‏گویند: نام بعضى از منافقین قریش در قرآن على (علیه السلام) موجود بود و ذکر این نامها، بیان شأن نزول و تأویل آیات محسوب مى‏شود.

و از آنجا که این نوع جمع آورى قرآن مخصوص على بن ابیطالب على (علیه السلام) بوده، لذا مى‏بینیم که امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: بجز على بن ابیطالب و ائمه معصومین (علیهم السلام) بعد از ایشان، کسى قرآن را به ترتیب نزول، جمع آورى و حفظ ننموده، و هر کسى غیر از ایشان چنین ادعائى داشته باشد، دروغگو است‏[19].

و اما توجیه اینکه على (علیه السلام) قرآن را در سینه خودش جمع کرده بود، با روایاتى که با صراحت تمام مى‏گویند قرآن در کتابى جمع آورى گردید سازگارى ندارد[20].

بنابر این، روشن گردید که در عباراتى که راجع به قرآن على (علیه السلام) آمده، هیچگونه اشاره ‏اى نبوده، مبنى بر اینکه آیاتى در قرآن ایشان وجود داشته که در قرآنهاى دیگر نیست. بله در آن قرآن، اضافه بر آیات قرآنى، شأن نزول آیات و تفسیر و تأویل آنها هم، ذکر شده بوده است.



[1] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 1، ص 27

[2] کتاب سلیم بن قیس، ص 25

[3] التسهیل لعلوم التزیل: ج 1، ص 4

[4] الفهرست ابن ندیم، ص 30 اعیان الشیعه، چاپ دوم، دار التعارف: ج 1، ص 89، مصنف ابن ابى شیبة: ج 1، ص 545، الطبقات الکبرى: ج 2، ص 338 تفسیر ابن کثیر، ج 4، قسمت فضائل القرآن، ص 28.

[5] « ش»: فى کل یوم علما من اخلاقه.

[6] نهج البلاغه صبحى الصالح، ص 300 و 301 خطبه قاصعه و براى توضیح بیشتر مى‏توانید به شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 130 به صفحه 198 تا 212 مراجعه فرمائید.

[7] تفسیر عیاشى: ج 1، ص 17، بحار: ج 89، ص 97 الطبقات الکبرى: ج 2، ص 338

[8] الطبقات الکبرى: ج 2، ص 338

[9] اکمال الدین: ج 1، ص 401، بحار الانوار: ج 89، ص 98- 99 و 79 بنقل از آن کتاب. برهان: ج 1، ص 16. الاحتجاج، ص 139 نهج السعاده: ج 2، ص 618، 623، 624، 628، 676 که از منابع مختلف نقل کرده است.

[10] الاتقان: ج 1، ص 57 و 58

[11] آیات مکى به آیه‏هائى گفته مى‏شود که در مکه نازل شده و مدنى به آیاتى اطلاق مى‏شود که در مدینه نازل شده‏اند.

[12] بحار الانوار: ج 89، ص 74

[13] اوائل المقالات، ص 94

[14] الاتقان: ج 1، ص 62

[15] الاتقان: ج 1، ص 57، الطبقات الکبرى، ج 2 ق 1 ص 101

[16] تاریخ الخلفاء، ص 185، الطبقات الکبرى: ج 2، ص 388

[17] آلاء الرحمن، ص 257 بنقل از نهج البلاغه و غیر آن.

[18] براى اطلاع به این نوع روایات مى‏توانید به کتاب: الاحتجاج و بحار الانوار:ج 92، ص 42 چاپ ایران و بصائر الدرجات، ص 193- و کافى، کتاب فضل القرآن چاپ اسلامیه که روایات متعددى را نقل کرده‏اند، مراجعه فرمائید.

[19] کافى، کتاب فضل القرآن.

[20] روح المعانى: ج 1، ص 21.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد